Saturday, November 23, 2002


يک حالي داد! امروز با آقاهه رفته بوديم نمي دونم چي چيه ماشينشو درست کنه من اومدم نشستم عقب در ماشينم باز. پاهامو تکيه دادم به جدول. از تو جيب کاپشن آقاهه که تنم بود سيگار در آوردم آتيش کردم! رو به پياده رو جلو همه آدما. خيلي حال داد اين پوزيشن! تا اينکه آقاهه گفت: ماهي! يه سيگار به من بده. خيلي خوب بابا دو دقه نبين واسه خودمون نشستيما.
عقده اي. خودمو ميگم

مي توني ماهي صدام بزني

آرشيو

نامه





powered by blogger