|
Monday, December 16, 2002
از بچگي از اسم عارف خوشم ميومد. دلم مي خواست اگه بچه دار شدم و طبيعتا هم پسر بود اسمشو بذارم عارف. احساس مي کردم اينجوري بچه ام خيلي مرموز و روحاني مي شه و همه دخترا براش مي ميرن!
منم هي قربون پسرِ خوش تيپِ عاشق کُشم مي رم! آخرش هم يه دوست پسر خوش تيپِ عارف مسلک کرديم* که پس از عشق و عاشقي بازي ما رو گذاشت و رفت پي عرفانش! هِي زندگي!!!!! *( کلمه و ترکيب: از اين ور: شوهر کردن، دوست پسر کردن، سينه پهلو کردنetc... از اون ور: زن گرفتن، دوست دختر گرفتن، معشوقه گرفتن، منانژيت گرفتن،ايدز گرفتنetc…) |
نامه
کلمات
آب-----------------------بوزک آلما------------------آليس آي تک-------اغماي شيرين اله---------ايستاده بی چشم اين خانه سياه است---- نهايت--------چخوف نديده چشمان نخفته در گور--- بودا باکس----چه می دونم ----چنته----------هستي ياکوب گودو------زيريکس سيگاري-------سروش قيصر----شيخ شبديز کاپيتان هادوک نيلگون-----کروکوديل پرنده کيليمانجارو---گوزن سفالي مينيماليده------------رواني نوشي و جوجه هايش----- هفت خط-------يک نعلبکي |