Saturday, June 21, 2003


يه سر مي رم به سمت آبهاي شور. بر مي گردم!

Monday, June 09, 2003


اينکه صبح پاشي سر نوبت بردن ماشين داد و بيداد راه بندازي هيچ اشکالي نداره. بعدشم که ماشينو ور داشتي رفتي،
عين کس خلا گريه‎ات بگيره که من چه بدبختم تا همه ريمل‎هات بريزن پايين هم اونقدرا بد نيست.
تو اين وانفسا براي اينکه ميون اشک و آه به درد خودت نميري چت موزيک نمي‎ذاري که! مثلا براي اينکه بگي خيلي رها هستي از همه چي،
يه موزيک خالتوري مي‎ذاري که حال و هوات عوض شه. پنجره ماشين رو هم مي‎کشي پايين که اين ديم بارا ديپسِ موزيک بره بيرون.
آره! اصلا بشنون بقيه هم. چون الان تو از همه چيز خيلي رها هستي و مي‎خواهي دردت! رو فراموش کني و اصلا يه دفعه برات مهم نباشه
که مردم فکر کنن تو خالتورهستي و درجه فرهيختگي‎ات رو نفهمن.*
بازم اصلا بد نيست. حالا تصور کن تو ترافيک که وايسادي يه دوست پسر 4 سال پيشت که 6 ساله نديديش درست بياد کنارت وايسه.
نه هنوز بد نشده. اما اگه يادت بياد که چه دهني ازش صاف کرده بودي سر موسيقي خالتوريهايي که گوش مي‎داده، يهويي خيلي بد مي‎شه.


*يه چيزي تو مايه‎هاي مردم به گوشِ چپِ آقامون!

Friday, June 06, 2003


مي‎گم حالا که بيکاريم بشينيم يه سري اعتراف کنيم.
هان؟

Thursday, June 05, 2003


ضرب‎المثل: يارو نوشتنش نميومد هي لينکاشو انگولک مي‎کرد.

مي توني ماهي صدام بزني

آرشيو

نامه





powered by blogger