|
Monday, July 14, 2003
گوشي دستتون باشه
اين بلاگ اسپات رو که بستن ماهيه اول به روي خودش نياورد بعد يه سري وايساد اين گوشه، از اين نگاه چپ چپا کرد بهشون. از اين نگاه يه ابرو بالاها که معنيش اينه که تا قبل از اينکه خودتو بيشتر ضايع کني دست از اين کارا وردار. بعد يه سري مجلههاشو ور داشت شروع کرد ورق زدن که يعني اصلا مهم نيستين واسم. گفتم ماهيه اعتصاب؟ ماهيه يه تکوني به خودش داد که بهم بفهمونه ماهي و سکون؟حاشا و کلا. گفتم چي بگم. اينجوري که نميشد ماهي در کوزه و وبلاگ تعطيل. گفتم: حالا حداقل پرشين... نذاشت حرفم رو تموم کنم. با اون چشمهاي قلمبهاش به آينده خيره شد و مصممانه قضيه رو حواله داد به خاويارهاي ماهيه همسايه. سپس حيکمانه افزود: يک بلاگ اسپات زبانم لال معيوب ميارزد به هرچه پرشين بلاگ و بلاگ اسکاي ايراني است. اگر ادامه پيدا کرد ظرف سه سوت اف تي پي اش ميکنيم يک جاي ديگر. بعد هم رفت و من شنيدم که زير لبي چيزهايي گفت. خلاصه گفتم که بدونين فوقش اسباب کشي ميکنيم اما تعطيل هرگز. خوب حالا گوشي رو لطف کنين. |
نامه
کلمات
آب-----------------------بوزک آلما------------------آليس آي تک-------اغماي شيرين اله---------ايستاده بی چشم اين خانه سياه است---- نهايت--------چخوف نديده چشمان نخفته در گور--- بودا باکس----چه می دونم ----چنته----------هستي ياکوب گودو------زيريکس سيگاري-------سروش قيصر----شيخ شبديز کاپيتان هادوک نيلگون-----کروکوديل پرنده کيليمانجارو---گوزن سفالي مينيماليده------------رواني نوشي و جوجه هايش----- هفت خط-------يک نعلبکي |