|
Friday, July 18, 2003
خواب ديدم توسط يک باند توزيع مواد مخدر که ترياک را در بسته بنديهاي زيبايي عرضه ميکردند دستگير شدم چون اتفاقي محل جنسهايشان را ديده بودم.
مرا بردند توي يک پاساژ متروکه و شروع کردند زدن. من هم براي اينکه زياد اذيتم نکنند اجازه دادم رييسشان که آدم بسيار کثيفي بود به من تجاوز کند. از خواب که بيدار شدم به خودم گير داده بودم: آخر اجازه ديگر چرا دادي که دهخدا گفت: ماهيه! زياد گير نده. اجازه و تجاوز از يک خانوادهاند. |
نامه
کلمات
آب-----------------------بوزک آلما------------------آليس آي تک-------اغماي شيرين اله---------ايستاده بی چشم اين خانه سياه است---- نهايت--------چخوف نديده چشمان نخفته در گور--- بودا باکس----چه می دونم ----چنته----------هستي ياکوب گودو------زيريکس سيگاري-------سروش قيصر----شيخ شبديز کاپيتان هادوک نيلگون-----کروکوديل پرنده کيليمانجارو---گوزن سفالي مينيماليده------------رواني نوشي و جوجه هايش----- هفت خط-------يک نعلبکي |