|
Friday, August 22, 2003
نفرين
الهي در به در بشه اون همسايهاي که ميدونه من يه دونه نخ سيگار هم تو خونه ندارم اما تو شب باروني مياد پشت پنجره دودش رو ميفرسته بالا.
حکايت
خانومه رفته خارج با کلي شوق و ذوق و اميد و آروز وتلاش با يه آقاهه ايتاليايي خوشتيپ خفن دوست شده. بعد ظاهرا يارو زياد مردانگي در وجودش پيدا نشده. خانومه هم فرداييش زنگ زده بهش و گفته: آقاجان ما از لحاظ فرهنگي به هم نميخوريم. و از آن پس اين جمله معروف ورد زبانش ميشه که:"هنر نزد ايرانيان است و بس"
سوال
وقتي آقاهه از حموم اومده بيرون، تازه اصلاح کرده و داره چلپ چلپ افتر شيو ميزنه، آيا به جز پريدن و ماچش کردن راهي براي آدم باقي ميمونه؟
هشدار
آقا اين دنياي اينترنت عجب دنياي کوچيکيه. يه چيزايي به يه کسايي ربط پيدا ميکنه که ميموني حيرون. يه روزميشه که کشف کني اصلا داري با خودت چت ميکني.
زبان به دندان گزيدن
رفتيم تو مغازه يارو يه جعبه گرفته جلومون ميگه: روز خانومه. بخورين. حالا من جنبه دارم. ولي خوب صحيح نيست اين جور جمله بنديا. Thursday, August 14, 2003
داخلي- اتاق ماهيه- شب
- ماهيه کيه؟ ( پشت چشم نازک حالت سر يه وري منتظر جواب) - خوب تويي. (قيافه متعجب بديهيانه با يه نمه لبخند کمرنگ به حالت "اي بابا شوخيت گرفته؟!") - اوهوم. اونوقت اسم اينجا چيه؟ (با ژستي همچون ژست دست به کمر باباهه هنگام پرسيدن ساعت ميدوني چنده؟) - چي ميگي ماهيه؟ خوب تو که ميدوني. (لحن از زير جواب در رونده) - اسمش چيه؟ (لحنِ شمردهي مگه من باهات شوخي دارم) - يک ماهي در لا مينور (مرعوب به واسطه جذبه ماهيانه) - اين چيزا چيه از قول من مينويسي؟ مگه اينجا وبلاگ من نيست؟ مگه اينجا امامزاده است آه و ناله ميکني؟ (شونصد و هفتاد و شصت تا علامت سوال) - ماهيه آخه... (استيصال مندانه) - حرف نباشه. از اين به بعد هيچگونه، تکرار ميکنم هيچگونه تحريف، تعريف، ناله، ننه من غريبم بازي ومظلوم نمايي از قول من نداريم. تو مثل اينکه نميفهمي ايماژ* يه آدم چه قدر مهمه؟ (سرکوفتانه) -... (دهن باز که يه چيزي بگه) - آدم و ماهي چه فرقي ميکنه. (لحنِ حالا واسه من ايراد ويرايشي ميگيره) - ... (خفقان گرفته) - حالا فعلا اين مکالمه رو برو تايپ کن تا ببينيم اين غرور پايمال شده و اين تصوير مخدوش از ماهي را چطور درست کنيم. (لحن ملوکانه-ماهيانه) شروع که کردم به تايپ، برگشت که چيز ديگهاي بگه اما احساس کرد براي امروز کافيه و اتاق رو ترک کرد. بوي عطر شانسِ شانِلِش** تا ساعتها باقي مونده بود. * همون image خودمون. تصويري که بقيه از آدم پيش خودشون دارند. **خيلي گرونه. Friday, August 08, 2003
براي من سيگار برگ گرفته دستش. هردفعه هم که پک ميزنه صورتش کبود ميشه ولي کم نمياره.
مثلا حواسش به کاغذهاي ولو شده روي ميزه. از لاي دودها در حاليکه نوک سيگارش رو داره تو زير سيگاري ميچرخونه ميگه:" اين نداِستات و سايتمتر خرابن؟" کمي مکث ميکنم و ميگم:" فکر نکنم. چطور؟" جواب نميده. همينطور خيره به کاغذهاست و يادش ميره پک بزنه. سيگار برگ هم تبعا خاموش ميشه. با سيگار خاموش گوشه لبش ميگه: "بلاگ اسپات رو که بلوک نکردن؟" خم ميشم که براش کبريت بزنم. ميگم:" نه. باز شد." دود ميره تو چشمش و اشک توش جمع ميشه روش رو برميگردونه به سمت من و مي گه:"من فرقي کردم؟" ابروهاش رو نگاه ميکنم که کمي نازکتر شده و جاي بند مايوش که روي شونههاش مونده. منظورش اينا نيست. فقط سرم رو تکون ميدم و ميگم: "ماهيه هوا گرمه کي هن و هن اين همه راه پا ميشه بياد تو وبلاگ ما" ادامه ميده به بازي کردن با خاکسترهاي سيگار توي زيرسيگاري. تنهاش ميذارم. وقتي برميگردم ميبينم رو مبل خوابش برده. زيرسيگاري رو که بر ميدارم ببرم خالي کنم ميبينم توش يه شکل عجيبيه که بيشتر شبيه يه نموداره. يه نمودار نزولي. Wednesday, August 06, 2003
Friday, August 01, 2003
يک ديالوگي بود توي يه فيلم خالتوري هاليوودي که دو تا خانوم باهم نشستن و يکيشون داره از دوست پسر جديدش تعريف ميکنه و هيجان زده ميگه که يارو بعد از يه هفته بهش گفته که دوستش داره. دوست خانومه تعجب ميکنه و اين واقعيت رو ابراز ميداره که: "مردها هيچوقت تا قبل از هفت ماه نميگن که دوستت دارن و تازه در نهايت هم که ميگن، وقتيه که روي تو قرار گرفتند و بنابراين حساب نيست."
ماهيه کاملا اين خانوم رو تاييد ميکنه و اضافه ميکنه: اين اتفاق وقتي که روي کَس ديگري هستند و تو زنگ ميزني هم ميافته. |
نامه
کلمات
آب-----------------------بوزک آلما------------------آليس آي تک-------اغماي شيرين اله---------ايستاده بی چشم اين خانه سياه است---- نهايت--------چخوف نديده چشمان نخفته در گور--- بودا باکس----چه می دونم ----چنته----------هستي ياکوب گودو------زيريکس سيگاري-------سروش قيصر----شيخ شبديز کاپيتان هادوک نيلگون-----کروکوديل پرنده کيليمانجارو---گوزن سفالي مينيماليده------------رواني نوشي و جوجه هايش----- هفت خط-------يک نعلبکي |