Thursday, August 14, 2003


داخلي- اتاق ماهيه- شب
- ماهيه کيه؟
( پشت چشم نازک حالت سر يه وري منتظر جواب)
- خوب تويي.
(قيافه متعجب بديهيانه با يه نمه لبخند کمرنگ به حالت "اي بابا شوخيت گرفته؟!")
- اوهوم. اونوقت اسم اينجا چيه؟
(با ژستي همچون ژست دست به کمر باباهه هنگام پرسيدن ساعت مي‎دوني چنده؟)
- چي مي‎گي ماهيه؟ خوب تو که مي‎دوني.
(لحن از زير جواب در رونده)
- اسمش چيه؟
(لحنِ شمرده‎ي مگه من باهات شوخي دارم)
- يک ماهي در لا مينور
(مرعوب به واسطه جذبه ماهيانه)
- اين چيزا چيه از قول من مي‎نويسي؟ مگه اينجا وبلاگ من نيست؟ مگه اينجا امامزاده است آه و ناله مي‎کني؟
(شونصد و هفتاد و شصت تا علامت سوال)
- ماهيه آخه...
(استيصال مندانه)
- حرف نباشه. از اين به بعد هيچگونه، تکرار مي‎کنم هيچگونه تحريف، تعريف، ناله، ننه من غريبم بازي ومظلوم نمايي از قول من نداريم.
تو مثل اينکه نمي‎فهمي ايماژ* يه آدم چه قدر مهمه؟
(سرکوفتانه)
-...
(دهن باز که يه چيزي بگه)
- آدم و ماهي چه فرقي مي‎کنه.
(لحنِ حالا واسه من ايراد ويرايشي مي‎گيره)
- ...
(خفقان گرفته)
- حالا فعلا اين مکالمه رو برو تايپ کن تا ببينيم اين غرور پايمال شده و اين تصوير مخدوش از ماهي را چطور درست کنيم.
(لحن ملوکانه-ماهيانه)
شروع که کردم به تايپ، برگشت که چيز ديگه‎اي بگه اما احساس کرد براي امروز کافيه و اتاق رو ترک کرد. بوي عطر شانسِ شانِلِش** تا ساعتها باقي مونده بود.

* همون image خودمون. تصويري که بقيه از آدم پيش خودشون دارند.
**خيلي گرونه.

مي توني ماهي صدام بزني

آرشيو

نامه





powered by blogger